منزل لیلی

نوشته های یک ادم خرد شده

يكشنبه, ۱۳ اسفند ۱۳۹۶، ۰۲:۰۷ ق.ظ

ساعت به وقت 2 شبه...

منم یه آدمه دل شکسته  و خورد شدم که از شدت ناراحتی و گریه خوابش نبرده...

که از فکر فرداش که چی میشه خوابش نبرده...

که از اینکه تنها شده خوابش نبرده....

ازاینکه سرشو بلند کرده و دیده ادمای دور و برش رهاش کردن  خورد شده ....

تواین طور موقع هاست که فقط میفهمی پشتت خداست..

جدا اگه زندگی این بود که من دیدم  پس چه بهتر که ادم نبینه....

دلم میخواست مثل این فیلم های خارجی وسایلمو جمع میکردم و شبونه بی خبر میرفتم....

بعد فردا صبح جای خالیم بهشون  حالی میکرد که عه یه نفری ام بود هرکاری خواستیم بسرش اوردیم دیگه نیست....

....

وقتی نمیخوان باشی چرا باشی..


کاش میشد جدا یه استعفا نامه از دنیا هم بود 

میرفتی واقعا هم میرفتی..

ولی نمیشه انگاری باید تواین دنیا زجر کشید...


به قول گفتنی  فکر میکردم توهمدردی  ولی دیدم تو   هم دردی...

  • ۹۶/۱۲/۱۳
  • عارفه بانو

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">