یعنی داشتم می مردم!!!!!!
دوشنبه, ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۸:۱۸ ق.ظ
رها شدم
ارام شدم
امین توی صورتم میزد دستم را تکان میداد
تنها چیزی که دیدم چهره ی نگران امین بود...
1. 2. 3. 5. 6. 7. 8 9 10
با صدای مادرم انگار برگشتم..
انگار دوباره بدنم گرم شد
گوش هایم شنید
دستانم قوت گرفت و توانستم روی ان ها تکیه کنم...
امین و.مادر نفس عمیقی کشیدن ....
امین با خوشحالی گفت :بدنش گرم شد .....
پیش خودم گفتم یعنی داشتم می مردم؟!!!!!!!!!!!
پ.نوشت:گاهی دردهای جسمی ناشی از دردهای روحیست
تورا بجان عزیزتان همدیگر را اذیت نکنید...
- ۹۷/۰۲/۱۷