سینماروی به وقت سه شنبه
به خودم قول دادم که دیگه تجربه ی امروزمو بنویسم و یه غباری از روی اسم این وبلاگ بردارم .
حالا درحالی دارم این نوشته رو می نویسم که اتوبوس تازه راه افتاده تا از سینما برگردم خونه هوای خنک بهاری توی صورتم می خوره و سرعت اتوبوس و جریان هوا منو یاد سرعت وسایل شهربازی میندازه که هیچ وقت جرئت سوار شدنشو ندارم الانم چسبیدم به صندلی واگه ایستگاه های مختلف نبودن حتما ازترس جیغ میزدم :|.
امروز بعد از یک هفته قرار و وعده وعید رفتیم سینما خداروشکر که سه شنبه های نیم بهای سینمارو داریم وگرنه حال و حوصله ی حمایت از فرهنگ و سینما را نداشتیم.
پای خوب بد جلف حسابی خندیدیم حالا نمیدونم خاصیت سینماس یا فیلمش کمدی درجه یک داشت یا اینکه بوث او دم.
کمدای که قهرمان داشت و منو یاد فیلم های مورد علاقه ام فیلم های هندی انداخت:)
دلم می خواد یبار دیگه ببینمش داستان جالبی داشت .
(هرلحظه احساس می کنم اتوبوس ترمز کنه باگوشیم پرت شدم از پنجره بیرون:|)
و در اخر با تشکر از خانواده قاسم خانی برای مایه گذاشتن این فیلم خیلی جای شقایق خانم خالی بود .
- ۹۶/۰۱/۲۹