منزل لیلی

چیشد نشد نویسنده شم.

شنبه, ۲ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۱:۰۹ ب.ظ

گاهی وقت ها  حس کتابخونی میاد  سراغم ممکنه توی خونه باشم و ساعت 12 شب باشه ممکنه توی راهه خونه باشم و کلا بیشتر توی موقعیت های حساس و نشدنی سر راهم سبز میشه .
حس نوشتنم همینطور اونم یه موقع هایی میاد که  اصلا موقعیتش نیست بخاطر همین من نویسنده نشدم چون تمام سوژه ها وقتی تو ذهنم گل کردن که وقت و جاییه مناسبش نبودم  آره خلاصه که داشتم میگفتم
مثلا تویه ایستگاه اتوبوس یا حتی خوده اوتوبوس ...
اون حسه میاد که  کتاب بخون بخون بخون اگه کتاب باشه که هبچی اگه نباشه میگم اخه عزیزم حس جان من از کجا کتاب بیارم براتو تا انقد حرف نزنی هاننن؟؟اونم هیچی دیگه میگه لااقل دوربرتو نگاه ادم ها خود همگی کتابی نانوشته اند(اینو الکی گفتم حسم ازابن چیزا بلد نیست:|)حسه میگه   ...چیزی نمیگه سکوت میکنه ..
ازاین خزعبلات ذهن چرت و پرت من که بگذریم ...

دیدم نوشتن اینکه من هرروز چکار می کنم  و فلان شد و چی چی شد و اینا  کاری بیهوده اس  اخه که چی !!!!

گفتم بزار یه کاری کنم تو وبلاگ یه چیزایی بنویسم که خب ارزش خوندن داشته باشه  بالاخره من در برابر خواننده مسئولم من  ..من   نه من  (ایکون مثلا من کلی طرفدار دارم )

پرحرفی نباشه که شد  میخواستم بگم  یه روزی همینجا دلم میخواست سیاهه صدتایی رمان  رضاجان امیرخانی بخونم(انگار پسرخالمه:|) چندتاییشو خوندم میخوام ادامش بدم (ان شا الله فراموش نشه)
اصلا معلوم نیست که مثه گنجشک ازاین شاخه به اون شاخه می پرما  ..

  • ۹۶/۰۲/۰۲
  • عارفه بانو

نظرات  (۳)

از امیرخانی کدوم ها رو خوندی عارفه؟
پاسخ:
من او 
ارمیا 
بی وتن 
از به 
:)
10 روز با ره بر و نشت نشا و اون سفرنامه افغانستان هم جلو چشامه ولی چون یکم داستانی نیست  دست و دلم به خوندنشون نمیره :)
  • مهدیار حیدری
  • عالی احسنت
    هر وقت وقت شد بنویس :)  برای من که دیگه جا و مکان مهم نیست فقط باید نوشته شه :) 
    پاسخ:
    چش :)

    اوه اوه شما ازاون خوبای نویسندگی هستیا^_^
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">