منزل لیلی

قلعه جادویی وداداش کوچیکه

سه شنبه, ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۲:۱۳ ب.ظ



یکی از دانش آموزای مدرسه ای که پدرم در اون درس میده به افتخار روز معلم برای همه ی معلم ها کارت بازی شهربازی سرپوشیده سیتی سنتر اصفهان رو گرفته بود(بچه های مدرسه غیرانتفاعی ان دیگه )البته  پدرم میگفت که این دانش اموز رو نمیشناسه و اون به تعداد معلمین رفته و کارت گرفته  دورهم باشیم( البته بابا میگه اینا  یجورای  دارن دم  معلم و مدیرا رو میبینن که آره برا نمره و این ها)

ماهم دیروز رفتیم تا  داداش کوچیکه رو ببریمش و از این کارت استفاده کنیم

در بدو ورود خانم خوش اخلاق پذیرش گفت می تونین 20 عدد بازی انتخاب کنین که بلیط نداشته باشن ...

ماهم تشکر کرده و دربه در دنبال بازی هایی که تیکت نداشته باشن میگشتیم که دست آخر برخوردیم به یک مجموعه بازی که سرزمین عجایب و قلعه جادویی بهش میگفتن  مجموعه ای از تونل های در هم پیچیده و یکسری بازی و سرسره....

خب هیچ بچه ای غیر از داداش کوچیکه ی من اونجا نبود  ..شاید به خاطر بی مشتری بودنش چراغ ها و وسایلش هم کار نمیکرد   یکجوراییی خیلی شبیه تونل وحشت بود  اثرات بازی  هنوز به درو  دیوار اونجا بود ولی از هیچ بچه ای خبر نبود 

داداش من هم جرات نمیکرد بره  والا سقف های کوتاه و نور کم  آدم بزرگاشم میترسونه..

ازجایی به بعد بچه رفت که خودش بازی کنه  منتها به سبب پیچ در پیچ بودن بازی رفت و رفت  ولی نتونست برگرده  وشروع کرد به جبغ داد و کمک خواستن ...

از بالای پنجره کوچیک بازی من و بابا رو نگاه میکرد و گریه می کرد( که من و باباهم گریمون گرفته بود و دلمون ریش شد )

حس اینو داشتیم که انگار  تویه ساختمون در حال آتیش گرفته و کمک می خواد ..

خلاصه که یکی از آقایون مسوول اونجا شروع کرد آژیر کشیدن و رفت داخل وسایل بازی و کودک تنها و در   راه مانده ی مارا نجات داد...

خداوکیلی اینایی که این وسایل رو طراحی میکنن هوش اینو ندارن این راه پیچ در پیچ یه علامتی داشته باشه بچه بتونه خودش تنهایی برگرده:/ ...

پ.نوشت: میخواستم برم کمک داداش کوچیکه منتها آقایه گفت نه نمیشه بزار بازی کنه حالا بچه داشت خودشو میکشت از گریه ها

پ.نوشت 2 : خلاصه که خاطره ی بدی شد

  • ۹۶/۰۲/۲۶
  • عارفه بانو

نظرات  (۴)

  • علیـ ــر ضــا
  • oooo khkhkhkhk
  • دچـــــ ــــــار
  • قالب قدیمی رو پیدا کردین انگار! :)

    + گم شدن در شهربازی :/
    پاسخ:
    ها این بوده؟؟؟
    واقعااا :|
    امیدوارم این خاطره زود از ذهن داداشت پاک شه
    پاسخ:
    واقعا ما سعی کردیم که ببریمش بازی های دیگه
    آخی! چه احساس بدی داشته طفلی! 
    پاسخ:
    واقعا خیلی بده
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">