حکایت نابابی ...
باچندتا از بروبچه های تینیجره فامیل قرار گذاشتیم بعداز امتحاناشون بیان خونمون ..هم واسه تفریح و هم دیدن فیلم های خون اشامی و غیره....
ولی خب به دلیل موجود نبودن دوبله و سانسورهای مناسب تصمیم گرفتم خودم فیلم هارو دانلود کنم و عملیات سانسور سازی رو انجام بدم خدایی نکرده تینیجرامون گوشو چشمشون یه طورایی نشه (هرچند که...)
ولی خب خیلی سخته واقعا کار به ثانیه بنده ...اگه من ارزوی دیدن چند نفرو تو عمرم داشته باشم سانسور چی فیلم ها رو خیلی دوست دارم بیینم....
درنهایتتت ....
تصمیم گرفتم قید فیلم هایی که از دوساعت 1ساعت و نیمش باید قیچی بشه ...فیلمایی رو براشون بزارم که نهایتا 5 دقیقه اش مورد داره..
پ.نوشت:تو رفاقت با کوچکتر از خودم نمیدونم چرا یه حس ناباب پنداری بهم دست داده:| حس میکنم خانواده هاشون گاهی وقتا یجورایی نگام میکنن ...
پ.نوشت 2:من اگه نشینم باشون فیلم ترسناک خون اشامی ببینم میرن با یکی دیگه میبینن اونوخ کی میشنه باشون فیلم میبینه خدا مرگم دهد...
- ۹۶/۰۳/۰۲